پوچ

ساخت وبلاگ
یکی از رفقا می گفت : قصد ازدواج داشتم گفتم برم مشهد و از امام رضا (ع) یه زن خوب بخوام رفتم حرم و درخواستمو به آقا گفتم شب شد و جایی واسه خوب نداشتم هر جای حرم که میخوابیدم خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که " آقا بلند شو .... " متوجه شدم کنار پنجره فولاد یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن کسی هم کاری به کارشون نداره . رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و تااا صبح راحت خوابیدم ...صبح شد پارچه رو وا کردم پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم ...چشتون روز بد نبینه یهو یکی داد زد : آی ملت ...شفا گرفت ...به ثانیه نکشید ریختن سرم و نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان ... مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تائید کننآقا بیخیال شفا کدومه ؟!خوابم میومد جا واسه خواب نبود رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم ...همین ...تا اینو گفتم یه چک خوابوند در گوشم و گفت : تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی ...خیلی دلم شکست رفتم در پنجره فولاد و با بغض گفتم : آقا دست درد نکنه ... دمت گرم ...زن که بهمون ندادی هیچ یه کشیده آب دار هم خوردیم .همینطور که داشتم نق میزدم یهو یکی زد رو شونمو گفت سلام پسرم مجردی ؟ گفتم آره"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت ...خلاصه تا این که شدیم دوماد این حاج آقابعد ازدواج با خانومم اومدیم حرم از آقا تشکر کردم و گفتم آقا ما حاضریما یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه بهمون بدیا .................غزل پوچ...ادامه مطلب
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 4:51

طبق معمول تلاش هام نتیجه معکوس داشت و ایندفعه بالاخره از پا در اومدم


بعد از کلی بیخوابی چند دقیقه چشمام روی هم رفت و در حالت بین خواب بیداری قرار گرفتم و دیدم که روی یک کوه بلند وایستادم و باد ملایمی هم داشت صورتمو نوازش میکرد که روحمو جلا داد. دوست داشتم تا ابد اونجا میبودم


پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 4:51

کاش میتونستم ببینمت امام رضا.

سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ | 2:10

.

پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 4:51

مشهد. رشته کوههای بینالود. یک روز خلوت و باحال. هر چند که فرقی به حال من نمی کند http://s10.picofile.com/file/8392762226/12.jpg http://s10.picofile.com/file/8392762218/11.jpg پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

تا الان که زنده هستم نصفی از صحنه های عمرم اضافی بوده است. و بعد از این تمام صحنه های زندگی ام اضافی خواهد بود پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

به اندازه ای که نوشته ها را میتوان دوست داشت نویسنده ها را نمیتوان، چون نویسنده ها از دور جالب هستند پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

کلید مرگ زده شد. روش خودکشی غیر مستقیم. ای آخرین روزهای لعنت شده پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

از صدای موتورها و ماشین ها هم دیگر خسته شده ام. از قار قار کلاغ ها و غوغای بیهوده گنجشک ها هم همچنین پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

تو یک فیلمی میگفت فکری که تو سرت جا گرفت بیرون رفتنش تقریبا غیر ممکنه پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:36

یک زن و شوهر رو دیدم که دست هم رو گرفته بودن زیر بارون گپ میزدن و می رفتن. این صحنه ریشه ام رو کند. بعضی وقتا فکر می کنم تمام خوشبختیم اینه که زن ندارم و بعضی وقتا هم فکر می کنم تمام بدبختیم همینه:)

پوچ...
ما را در سایت پوچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hjdhjd6 بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 4:42